در سفری که به آفریقا داشتم با چیزهای شگفتی رو به رو شدم که برایم بسیار آموزنده بود. این که کشورهای آفریقایی را گاه چون صحرای خشک و بیابان بی آب و علف و کویری سوزان و گاه دیگر چون جنگلهای آمازون ترسیم میکنند این گونه نیست. در حقیقت زیادگویی و غلو در هر دو تصویر از آفریقا موج میزند. این مثل آن است که ایران را یا تنها کویرهای لوت نشان دهیم و یا جنگلهای مازندران. در این فیلمهای ویژه جشنوارههای بین المللی یک چیزی که بسیار بر آن تاکید میشود عقب ماندگی و بینوایی ایران و ایرانی است. شگفت این که بهترین جوایز را نیز نصیب خود میکنند حتی اگر آن فیلم یک فیلم عاشقانه و یا انسان گرایانه باشد. چون تصاویر همراه آن که عنوان لوکشین از آن بهره گرفته اند از بینوایی و بدبختی ملت میگوید که انقلاب اسلامیکرده اند و نظریه جدیدی را به عنوان برنامه اداره جوامع پیشنهاد میدهند. وقتی این صحنههای چندش آور بینوایی و فقر و سرزمینهای خشک و بی آب نشان داده میشود دیگر چه کسی گرایش دارد در دامن این نظریه بیافتد و از آن الگوبرداری کند؟ به جایش در تصاویر سینمایی هالیودی همهاش از ثروت و دارایی سخن میرود و از آب و آبادی و آبادانی یاد میآورد و پس زمینههایش آن را فریاد میکند.
بگذریم در آن سفر یافتم که آفریقا مانند ایران است. همه جور آب و هوا و همه جور انسان دارد. در جایی کویر است و مردمانی سخت کوش و مانند یزدیهای خودمان و در جایی دیگر جنگل است و در جایی دیگر ساوان و علفزارهای زیبا و در جایی دیگر آب و آبادانی و رفاه تو گویی در لندن قدم میزنی و یا در کناره رود راین نشسته ای. در بخش عمده ای که در جنوب صحرای آفریقا قرار میگیرد میتوان گفت آدمهایش به دلایلی از یک زندگی چیزی جز یک هفته و در نهایت یک ماه نمیفهمند. در اوگاندا یک شخص تنها برای یک هفته تلاش میکند. بیشتر ایشان میخواهند یک هفته و به تعبیر برخی از دوستان یک آخر هفته خوبی داشته باشند. کار که میکنند برای یک هفته است. نه این که امید به زندگی آن اندازه در آن جا پایین است. نه ! برای چنین چیزی نیست، بلکه برای این است که میتوان گفت زمین همه چیز را در اختیارشان نهاده است. در برخی از جاها گیاه خودرو نارگیل است و در جاهای دیگر موز ولو اگر موز پختنی باشد که با آن غذا درست میکنند نه این موز شیرین که ما میشناسیم. در برخی از مناطق آفریقایی همین نعمت فراوان آنان را چنان تنبل کرده است که از شتاب ما غربی و انسان هند و اروپایی شگفت زده میشوند و در پاسخ شتاب ما میگویند: مورا مورا( آهسته آهسته).
از این هم بگذریم هدفم از این همه مقدمه چینی این نبود. میخواستم یک چیز دیگری را بیان کنم. آفریقای جماعت دارای یک ویژگی شگفت دیگری است که کم تر در منطقه آسیا و به ویژه خاورمیانه یافتم. آن ویژگی مدارا ست. شاید این تسامح بیش از حد آنان را مثل منی نپسندد. به نظرم وقتی انسان به یک چیز ایمان آورد درباره اش تعصب پیدا میکند و همین تعصب است که مدارا و تسامح و به تعبیر قرآنی آن مداهنه را نادرست میانگارد. آدمینمیتواند درباره اصول اعتقادی اش مداهنه کند و به قول امروزیها تسامح ورزد. ولی به هر حال این چیزی بود که در میان آفریقاییان زیاد دیده میشد. در یک خانواده میتوانستی هم مسلمان ببینی و هم مسیحی و هم بودایی و هم بهایی. در مذاهب که این امر بیشتر آشکار است. هم کاتولیک و هم پروتستان و هم هزار مذهب جدید دیگر مسیحی. زن و مرد میتوانستند از هر دین و هر مذهبی باشند. این امر در روستا بیشتر بود. کسی با دیگری در اصول اعتقادی مخالفت نمیکرد و آن را کاملا امری شخصی میدانستند مانند نوع پوشش که هر کس بر پایه سلیقهاش یک جور رنگ و پوشش را دوست دارد و ربطی به دیگری هم ندارد. البته تازگی با آمدن وهابیت یک گونه تعصبات به ویژه نسبت به شیعه پدید آمده است و یا در نیجریه میان مسیحیان و مسلمانان و به ویژه شیعیان یک نوع تعصب و آن هم از نوع شدید و خشونت بارش رشد کرده است که هنوز به تمام آفریقا کشیده نشده است و نیجریه و برخی دیگر از مناطق آن یک چیزی شبیه پاکستان ماست که مرکز اوج تعصبات در منطقه است.
چیز دیگری که در میان مسلمانان آفریقایی یافتم، تاکید بر برخی از شعایر مذهبی است. در چندین کشور وقتی سوار ماشین یک فرد مسلمان میشدم با روشن کردن ماشین این آیه از طریق سیستم صوتی ماشین پخش میشد: سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین( آیه 13 سوره زخرف) یعنی پاک و منزه است کسی که این را مسخر ما گردانید و گرنه ما بر تسخیر آن قادر نبودیم. این بخشی از آیه است. قرآن پیش از این مطلب درباره نعمتهایی که خداوند به انسان ارزانی کرده اشاره میکند و میگوید: خداوند زمین را گهواره آرامش شما ساخت و از آسمان آب فرو فرستاد و برای شما جفت آفرید و برخی از کشتیها و چارپایان برای سواری آفرید. خداوند میفرماید: تا هنگامی که بر پشتهای آنها به استوا و راست نشینید. سپس چون بر آنها سوار شدید نعمتهای پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین.
این نوعی شکر گزاری و سپاس از نعمت است. انسان باید سپاس گزار باشد. شگفت این که این یکی از شعایر اسلامیاست که ما در ایران فراموش کرده ایم. مانند شعار ان شاء الله که قرآن میفرماید: هر گاه میخواستی کاری را فردا انجام دهی بگو ان شاء الله یعنی این کار انجام میدهم اگر خدا خواست. چرا ما این شعایر را فراموش کرده ایم و به قطع یقین میگوییم فردا این کار را میکنم بدون این که ان شاء الله بگوییم.
بیاییم از این آفریقایی درس بگیریم و هرگاه سوار ماشین شدیم سپاس خدا را به جا آوریم و بگوییم : سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین. چنان که پیش از این هر گاه وعده کاری را میدادیم به سنت و حکم قرآنی ( سوره کهف آیه آیات 23 و 24) میگفتیم: ان شاءالله. دستکم میتوانیم این شعار در نوشته و بر شیشه بچسبانیم و سپاسگزار خداوندی باشیم که همه را با یک اسجدوا به تسخیر ما در آورد و در خدمت ما و برای ما قرار داد. به گفته بهشتیان: و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین؛ آخرین خواسته ما این که ستایش از آن خدای است که پروردگار جهانیان است.